کربلایی کاظم

نــا گــفـــته هـا ...

وقتشه که با خدا آشتی کنیم!

 

می دونید آخرت(!)- ته -  انسان ها چه کسانی هستند؟

انسان هایی که منفعت و آسایش دنیا رو به دینشون نمی فروشند. نمونش: کربلایی کاظم.

کربلایی فردی روستایی مطلقا بی سواد و ساده و البته بسیار دینــــدار بود که به طور معجزه آسایی یکباره حافظ قرآن شد.

پسر کربلایی کاظم قصه ی پدرش رو این طور شرح میده:

کربلایی توی یه مزرع کار می کرد بعد از مدتی فهمید که صاحب کارش خمس پرداخت نمی کنه. چندین بار به اون بنده خدا تذکر داد که خمس مالت رو بده. و اون بنده خدا هم می گفت که باشه میدم ولی نمی داد. به خاطر این دروغ می گفت که دوست نداشت کارگر به این کار درستی رو از دست بده. کربلایی کاظم شصتش خبردار شد که بله این صاحب کار عزیز خمس ها رو نمیده و به اصطلاح داره دو در می کنه.

به محض این که مطمئن شد، دیگه سر کارش نرفت.

خانوادش که فهمیدن دیگه سر کار نمیره بهش گفتن: حالا می خوای چکار کنی؟

کربلایی کاظم هم گفت: خـــدا بزرگه! میرم هیزم می شکنم و توی بازار می فروشم انشاالله که زندگیمون می چرخه. روزی جلوی امامزاده روستای خودشون نشسته بود و خستگی در می کرد. بعد می بینه که دو تا سید بزرگوار به طرفش میان. وقتی که بهش می رسن می گن که کربلایی میای بریم زیارت؟؟؟؟

کربلایی کاظم هم قبول می کنه و سه نفره میرن زیارت. بعد از زیارت یکی از اون دو تا سید دو سر شانه های کربلایی رو می گیره و بشدت تکون می ده و بعد کربلایی کاظم به خواب میره.

بعد از این که از خواب بیدار می شه متوجه می شه که کتیبه هایدور ضریح امامزاده رو میتونه بخونه. (خودش می گفت که یه سری کلمات براش نورانی و متمایز می شده)

خانوادش وقتی قضیه رو می فهمن میگن که بریم پیش مراجع قم برای این که ببینیم جریان از چه قراره.

مراجع هم ایشون رو امتحان می ککنن و می بینن که بله؛ جدی جدی انگار این آدم بی سواد روستایی حافظ قرآن شده. بعد ها هم بعضی ها برای این که کربلایی رو امتحان یا اذیت کنن میومدن آیات قرآن و ادعیه رو با هم می نوشتن و به کربلایی می دادن.

ولی کربلایی کاظم فقط آیات قرآنش رو می خوند و قادر به خوندن ادعیه نبود... و این ثابت می کرد که کربلایی به راستی حافظ قرآن شده. فقط و فقط قرآن...

 

پس ببینیم که یه آدم روستایی ساده می تونه با کمی دینداری به چه جاهایی برسه و به اصطلاح آخر آدم بشه(!)...

بندگی ساده است...          

 این مائیم که سختی می کنیم...

 


نظرات شما عزیزان:

محمد
ساعت20:50---28 ارديبهشت 1391
سلام وب جالبی داری اگه خواستی به من هم سری بزن
نظرت یادت نره
منتظرتم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در  پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:کربلایی کاظم,ناگفته ها,عکس کربلایی کاظم,معجزه,ساعت 8:47 بعد از ظهر  توسط علیـــرضا